!همین و دیگر هیچ

اگر این روزها هوای پشت رول نشستن به سرتان زد، لازم است نسبت به ریزه کاری های آزمون رانندگی اطلاع کسب کنید؛ در صورت عدم اطلاع، نه تنها قبولی شما به مردودی منجر می شود، بلکه هزینه ی گزافی از جیب شما به جیب آموزشگاه مورد نظرتان واریز خواهد شد. ذکر این موارد فقط و فقط به منظور افزایش ضریب قبولی شما در آزمون است و دیگر هیچ! 0. اعتماد به نفس داشته باشید. 1. اگر برای اولین بار است که در آزمون عملی رانندگی شرکت می کنید، قبول نخواهید شد. تحقیقات نشان می دهد که افراد با مردودی زیاد، شانس بیشتری در قبولی آزمون دارند! 2. برای شرکت در آزمون مهم نیست تفاوت کلاچ و ترمز را بدانید؛ همین که بدانید انواع پارک کردن خودرو به چه صورت است و چگونه انجام می شود، برای اخذ گواهینامه کافیست! 3. به دلیل اهمیت بسیار زیاد پارک دوبل در امر خطیر رانندگی، احتمال آن در آزمون بیشتر است. لذا برای رهایی از این مهلکه بهتر است قبل از شروع آزمون، از پارک نمودن هر گونه خودرو در حوالی محل برگزاری، ممانعت به عمل آورید! 4. زیاد عجله نکنید؛ بالاخره نوبت شما هم می رسد که زیر برگه تان را با خودکار قرمز خط بکشند! 5.به هشدار اطرافیان توجه نکنید، حتی اگر رعایت آن را به نفع خود می دانید؛ شاید شما اشتباه کرده باشید و آن ها عامل نفوذی باشند. مدام به آن ها لبخند بزنید و برایشان سر تکان دهید؛ طوری که تصور کنند شش دانگ حواستان به آن هاست. 6. در صورتی که یکی از اعضای خانواده شما کارمند بانک است، حتما این نکته را در فرم ثبت نام و حتی هنگام نشستن پشت فرمان، به صورت کاملا مستقیم به مربی گوشزد نمایید؛ ذکر این نکته، احتمال قبولی شما را تا چندین برابر افزایش خواهد داد! 7. اگر در حین حرکت، ماشین را خاموش کردید، خیلی ضایع هستید؛ سریعا پیاده !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

ساعت به وقت نه دی که فرا رسید، خیابان های منتهی به محل تجمع در رفسنجان مسدود و کم کم بر جمعیت حاضر در میدان ابراهیم افزوده شد؛ حضور اقشار مختلف مردم از مرد و زن توجه همگان را به خود جلب می کرد. مثل همیشه بزرگترهای با تجربه جلودار بودند و جوانان با قامتی مستحکم پشت سر آنان ایستاده بودند. زنان و دخترا !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

از همان اوان برایمان تازگی نداشت، آدم های این مدلی را در کوچه های کاهگلی و آسفالت نشده محله و یا در بازارهای پر رفت و آمد دیده بودیم ... مادرهایمان که از کنار بازارهای محل عبور می کردند، مردان بازاری سر به زیر می انداختند ... به نشانه احترام! برای ما که کودک بودیم حکم کلید راه را داشت، تا انتهای مسیر آن را در دست می گرفتیم ... از کودکی عاشقش می شدیم و طبع خیاطی مادرمان گل می کرد تا یکی از آن ها را برایمان بدوزد ... تا ابهتی یافته باشیم میان بچه های محله ... بزرگ تر که شدیم، چاشنی غرورمان بالا رفت و حالا شده بودیم سوگلی خانه پدری ... غریبه که وارد می شد، به نشان عاد !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

نهم ذیحجه که برسد، دلت هوایی صحرای عرفات می شود تا نزدیک تر از همیشه شوی به او که نزدیک تر است به تو از همه ...

هوایی سفره جود و احسانی که پروردگار رحمان و رحیم برایت گسترانیده تا از آن تناول کنی ...

هوایی دعا و نیایش خالصانه ... به امید استجابت ...

در خشمناک ترین اوقات ابلیس، قربانی می کنیم نفسمان را و نزدیک می کنیم دل هایمان را به مهربان ترین مهربانان ...

قدری دوباره این چنین نایل آمده، تمامش را احیا می داریم تا زلال شویم ...

التماس دعا

!همین و دیگر هیچ...

گذر از خیابان اقتصاد، و شنیدن نوای عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)، گام هایت را به سوی خیمه امام حسین (ع) می کشاند، آن جا که 82 سال برای حسین (ع( چادر می زنند و حاجت روا می شوند ... حسینیه فخار اکنون آن قدر میهمان دارد که شمارشان از 5 هزار نفر عبور می کند و گاهی نشستن پای منبر روضه اش افتخاریست فراموش نشدنی ... سید محمد فخار حسینی یادگار سید بزرگواریست که بنای خیمه را در سال 1310 نهاد و اکنون از زمان حیاتش 29 سال می گذرد ... بزرگ خاندان حسینی که هم اکنون 54 بهار را پشت سر گذاشته، پس از پدر، هر سال محرم خیمه را برپا می کند، نذری می دهد و نوکری امام حسین (ع) را افتخار می !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

این روزها دیگر هوای دلمان هم حسینی شده است ... نکند فاصله مان از فضای عاشورا، ما را از حسین زمانه مان دور کند ... یادآوری صبوری زینب و داغ دل رقیه، ما را دل زنده می کند ... باشد تا دستگیرمان باشند در آن روز که کسی به کسی رحم نمی کند ...! فراموشمان نشود ایثار و فداکاری قمر بنی هاشم، مظلومیت و استواری ثارا ... و رشادت های علی اکبر (ع) ... بیایید هم چون کریم اهل بیت رئوف و بخشنده باشیم و چون ضامن آهو، دست گیر ... به خدا توکل کنیم و به مادر اهل بیت (ع) توسل جوییم ... یقین دارم دست خالی برنمیگردیم ...! !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

صبح یک روز مانده به پایان بیستمین نمایشگاه مطبوعات به تهران رسیدیم، پس از صرف صبحانه مفصلی که برایمان تدارک دیدند، راهی سرزمین رسانه ها شدیم. بوی کاغذ نمی آمد، مشاممان به جوهر چاپخانه هم منور نگشت حتی! چقدر همه خودشان را تحویل گرفته بودند، از نوع بنرشان مشخص بود که میزان آگهی تبلیغاتیشان نان آور بوده است. عکس یادگاری هم چه صفایی داد در بدو ورودمان! سردمان بود، ... را که دیدیم عرقمان زد، بس که هیبتی بزرگ داشت و تا به حال از نزدیک ندیده بودیمش! چه رنگ و لعابی داشتند بعضی غرفه ها ... !همین و دیگر هیچ...ادامه مطلب

پرسه ای در شهر می زنم، چشانم را به روی شهرم می گشایم، دیده ام به عاشقانه هایی روشن می شود، شاید برای من نوشته اند که زهره نام دارم …

دیگر وقتش رسیده پشت بام خانه های شهرم کاهگل شود، برایشان کاهگل آماده کرده و شماره داده است !

!همین و دیگر هیچ...

پرستاری یعنی مادری کنی برای فرزندی که دچار سوختگی شده، پدری کنی برای جوانی که تازه از زیر تیغ جراحی خلاصی یافته، خواهری کنی تا درد زایمان مادر شدن را در دختر جوان به عشقی همیشگی مبدل سازی، و فرزندی باشی برای سالمندی که گذر زمانه یادش را از خاطره ها برده است.

یعنی اشک در چشمانت حلقه بزند وقتی تو را از آنان که جوانی ات را به پایشان گذاشتی جدا کردند و کمر خم نکنی در مقابل سیل عظیم دردهایی که کوه را از پا در می آورد …

!همین و دیگر هیچ...

این روزها مراسم مرده کِشون که به مدلی برای تعیین درجه دنیایی تبدیل شده است، باشکوه خاصی برگزار می شود و رتبه آدم ها را خودروی مشکی گل زده، گرانیت و ارتفاع سنگ قبر مشخص می کند؛

خوشا بحال همه درجه دارانی که شهدا نام گرفتند و سال هاست ارتفاع سنگ قبرشان از ارتفاع کفش های ما بالاتر نرفته است

!همین و دیگر هیچ...